کد مطلب:234545 شنبه 1 فروردين 1394 آمار بازدید:247

توحید از منظر حضرت رضا
مباحث مربوط به وجود خداوند سبحان و وحدت اطلاقی او و عینیت صفات خداوند با ذات او و... مهم ترین مباحث فلسفه الهی است؛ اما در این میان دو گروه ازآرای افراطی و تفریطی است كه هر دو بیراهه می روند، چه جاهلان اهل تفریط كه در شناخت بنیادین خداوند سبحان كوتاهی و سستی می كنند و چنین عذر و بهانه می آورند كه راه شناخت خداوند مسیری بس دشوار و دریایی ژرف محدوده ای ممنوع است كه نباید به آن نزدیك شد، به گونه ای كه اعتقادآنان به تعطیل (بسته شدن راه شناخت خداوند) انجامیده است. چنان كه افراط گرایان، بی باكانه وارد این حوزه شده اند و در جست وجوی نیل به ذات خدای متعالی هستند، در حالی كه رسیدن به آن در حیطه توان آدمی نیست.

سلوك در راه میانه (وسط افراط و تفریط) بر هر انسانی بایسته است؛ الیمین و الشمال مضله و الطریق الوسطی هی الجاده [1] ؛ راه راست و چپ هر دو گمراهه است و جاده نجات راه میانی است.



[ صفحه 38]



خاندان حضرت محمد صلی الله علیه و آله و سلم همان جاده نجات و راه میانه اند. حضرت رضا علیه السلام می فرماید: نحن آل محمد النمط الأوسط الذی لایدركنا الغالی و لایسبقنا التالی [2] ؛ آنان راه میانه اند كه تندروان حقیقت ایشان را درك نمی كنند و كندروان برآنان پیش نمی افتند. پس باید در كیفیت بحث پیرامون این معارف الهی از ایشان پیروی شود.

مولی الموحدین امیرالمؤمنین علی بن ابی طالب می فرماید: لم یطلع العقول علی تحدید صفته و لم یحجبها عن واجب معرفته، فهو الذی تشهد له أعلام الوجود علی إقرار قلب ذی الجحود، تعالی الله عما یقوله المشبهون به و الجاحدون له علوا كبیرا [3] ؛ خداوند عقلهای آدمیان را از كنه صفات خویش آگاه نساخته است، ولی معرفت بایسته اش را برآنها ممنوع نكرده است. او خدایی است كه نشانه های هستی بر وجود او شهادت می دهند و دلهای منكران را به اقرار وجودش وادار ساخته اند. او

بسیار برتر از گفتار آنان است كه وی را به آفریده هایش مانند یا او را انكار می كنند.

برپایه ی این سخن، دریافت كنه صفات الهی- صفاتی كه عین ذات نامتناهی اوست - محال است و كسی نسبت به آنها آگاهی پیدا نمی كند، گرچه اصل شناخت خداوند، صرف نظر از رسیدن به ذات او، بر هر انسانی واجب است و برای این شناخت پرده ای نیست.

پس شناخت آنچه از موجود ممكن پوشیده است، واجب نیست. (همان كنه ذات و صفات خداوند سبحان كه عین ذات اوست) وآنچه شناخت و معرفت نسبت به آن لازم و واجب است، حجاب ندارد. چگونه خداوند در پرده است، با آن كه نشانه های هستی در عالم خلقت، همگی شاهدی بر هستی اویند.

از این رو حضرت جعفر بن محمد الصادق علیه السلام در پاسخ آن كه پرسید: ما چیز



[ صفحه 39]



موهومی را نیافته ایم، مگرآن چیز مخلوق باشد؛ چنین فرمود: لو كان ذلك كما تقول، لكان التوحید عنا مرتفعا، لأنا لم نكلف أن نعتقد غیرموهوم، و لكنا نقول كل موهوم بالحواس مدرك. فما تجده الحواس و تمثله فهو مخلوق، و لابد من إثبات صانع الأشیاء خارج من الجهتین المذمومتین إحدیهما النفی، إذ كان النفی هو الإبطال و العدم، و الجهه الثانیه التشبیه، إذ كان التشبیه من صفه المخلوق الظاهر التركیب و التألیف، فلم یكن بد من إثبات الصانع لوجود المصنوعین... [4] ؛ اگر سخن تو درست باشد، باید تكلیف اعتقاد به توحید از ما انسانها برداشته شود. چون خداوند ما را به اعتقاد به امر ناشناخته مكلف نساخته است، ولی ما می گوییم: هر موهومی به وسیله حواس فهمیده می شود. آنچه را حواس دریابد وآن را به مثال درآورد، قطعا مخلوق است. پس ناچار باید اشیا آفریدگاری داشته باشد، پیراسته از این دو جهت نكوهیده: نفی چون ابطال و نیستی است. (صانع اشیا نمی تواند باطل و معدوم باشد) نیز تشبیه. زیرا از صفات مخلوق است كه تركیب و تألیف ظاهری دارد. (مخلوق مركب از اجزاء و مؤلف از اعضاست و آفریدگار اشیا نمی تواند مركب باشد).

پس در پیدایش آفریده ها چاره ای جز اثبات صانع وجود ندارد.

بدین جهت باید از تنزیه صرف (خداوند به هیچ وجه قابل شناخت نیست) دوری جست، چنان كه از تشبیه محض (صفات خداوند چون صفات مخلوقات است) نیز باید پرهیز كرد. چون از هر دو حالت افراطی تشبیه و تفریطی تعطیل، بایدگریخت.

حركت در مسیر میانه برای كسی كه تنها خواستار زندگی دنیوی است، میسور نیست. زیرا غایت دانش او در همین زندگی دنیایی خلاصه می شود. چون به امور



[ صفحه 40]



بیرون از محدوده ی حس و عالم شهادت (دنیا)، ایمان نمی آورد؛ اما حق خواهان كه جز حق چیز دیگری نمی خواهند، توان پیمودن این مسیر را دارند. این ویژگی كسی است كه تنها از پروردگارش می ترسد.

در پاسخ عمران كه پرسید: خدای متعالی در كدام یك از اشیا هست و آیا چیزی به او احاطه دارد وآیا از چیزی به چیز دیگر دگرگونی می یابد وآیا خداوند نسبت به اشیا احتیاجی دارد؟ حضرت رضا علیه السلام فرمود: أخبرك یا عمران، فاعقل ما سألت عنه، فإنه من أغمض ما یرد علی المخلوقین فی مسائلهم، و لیس یفهمه المتفاوت عقله العازب علمه، و لایعجز عن فهمه أولوا العقل المنصفون... [5] ؛ ای عمران تو را درباره سؤالت آگاه می سازم، پس تو نیز نیك بیندیش. زیرا پرسش تو از پیچیده ترین مسائلی است كه برای مردم مطرح می شود و بی خردان نادان این مسئله را نمی فهمند، امّا خردمندان با انصاف از فهم آن ناتوان نیستند.

بنابراین كسی كه قلب فهیم و گوش شنوا دارد و خود اهل شهود است، به اندازه ای كه شناخت خدا برای او واجب و به مقداری كه این شناخت برایش شدنی است، می تواند خدای متعالی را بشناسد. زیرا معرفت عارفان، دارای درجاتی است كه پایین ترین آن، بر پایه سخن حضرت رضا علیه السلام این است: الإ قرار بأنه لا إله غیره و لا شبه له و لا نظیر و إنه قدیم مثبت موجود غیر فقید و إنه لیس كمثله شیء [6] ؛ اقرار به وحدانیت خداوند و اینكه معبودی جز او نیست و مانند و همتایی ندارد و او موجودی

ازلی و قدیم است كه وجودش ثبوت دارد و هیچ گاه ناپیدا نمی گردد، او موجودی است كه هیچ چیز مثل او نیست.

مرتبه بالاتر از این درجه شناخت، آن است كه از سوره ی توحید (اخلاص) به دست



[ صفحه 41]



می آید، این سوره برای كسانی فرودآمده است كه در شناخت خداوند بسیار عمیق می اندیشند. از حضرت رضا علیه السلام درباره توحید پرسیده شد، حضرت فرمود: كل من قرأ قل هو الله أحد و امن بها، فقد عرف التوحید؛ هر كس سوره ی توحید را بخواند و به آن ایمان آورد، قطعا یگانگی خداوند را شناخته است. راوی از ایشان پرسید: چگونه باید این سوره خوانده شود؟ حضرت رضا علیه السلام پاسخ داد: كما یقرأها الناس، و زاد فیه كذلك الله ربی، كذلك الله ربی، كذلك الله ربی [7] ؛ همان گونه كه مردم آن را می خوانند، این سوره خوانده شود. پس از آن سه بار بگوید: كذلك الله ربی؛ پروردگار من چنین است.

در این سوره به هویت مطلقه و الوهیت و احدیت و صمدیت محض اشاره شده است. شاید تكرار سه مرتبه ای «كذلك الله ربی» از جانب حضرت رضا علیه السلام معادل تكرار سه مرتبه ای «لا إله الا الله وحده وحده وحده» باشد كه تكرار هر مرتبه ناظر به یكی از مراتب توحید است: توحید ذات و صفات و افعال؛ یعنی ذات همه ی اشیا، در ذات خدای والا و همه اوصاف در وصف او و همه افعال در فعل او فانی گشته است. زیرا (كل شیء هالك إلا وجهه) [8] و (فأینما تولوا فثم وجه الله) [9] ، به گونه ای كه حتی در خود روی كردن و نیز در خود مكان، وجه خداوند مشهود است. زیرا با توجه به اطلاق ذاتی خدا، او از هیچ چیز دور نیست و چیزی هم از ذات او جدا نیست.

این گونه شناخت و چنین تعریفی از خداوند، تنها برای اولیای خاص الهی شدنی است؛ یعنی برای كسانی كه خدا را با خدا می شناسند و كسی غیر از این افراد نمی تواند خدای متعالی را بستاید. چون ذات خداوند سبحان از وصف دیگران



[ صفحه 42]



پیراسته است، مگر بندگان مخلص او زبان به توصیف وی گشایند؛ (سبحان الله عما یصفون الأ عباد الله المخلصین). [10] بنابراین برای كسی روا نیست كه خدای والا را بستاید؛ مگر كسانی كه خداوند آنان را برای خود خالص گردانده است؛ یعنی بندگانی كه مخلص لله هستند. از این جهت بندگان مخلص چیزی را نمی شناسند، جز آنكه خداوند آنان را به آن آشنا سازد و زبان به سخنی نمی گشایند، مگر خداوند آنان را به آن سخن گویا سازد و همین گونه است در دیگر امور.

یكی از بارزترین مصادیق این مقام (مقام بندگان مخلص) حضرت رضا علیه السلام است

كه می تواند خداوند سبحان را بستاید و بر ما نیز واجب است كه به ایشان گوش فرا دهیم و سخنان ایشان را در بیان معارف الهی كه در مباحث آینده مطرح می شود، الگوی خود بدانیم. معارفی چون خدای متعالی موجود است؛ خدای والا یگانه است؛ در ذات و صفات شریكی ندارد؛ صفات ذاتی او عین ذات اوست؛ صفات فعل او برگرفته از مقام فعل اوست....



[ صفحه 43]




[1] نهج البلاغه، خطبه ي 16.

[2] توحيد صدوق، ص114.

[3] نهج البلاغه، خطبه ي 49.

[4] توحيد صدوق، ص245 - 246.

[5] توحيد صدوق، ص 439.

[6] همان، ص 283.

[7] مسند امام رضا عليه السلام، ج 1، ص42.

[8] سوره ي قصص، آيه ي 88.

[9] سوره ي بقره، آيه ي 115.

[10] سوره ي صا فات، آيات 159 - 160.